حرف دل:من مدت ها بود که تصمیم داشتم یه وبلاگ عاشقانه برای خودم درست کنم و تمام دوستام رو عضو این وبلاگ کنم .
داستانهای عاشقانه واقعی رو بنویسم و حرف دل دیگران توش جاداشته باشه.
اما یک داستان واقعی واقعی و عاشقانه (اگر اسمش عشق باشه) پیش اومد ومن تصمیم گرفتم موضوع اصلی این وبلاگ رو عوض کنم ،نمی دونم بتونم داستانها رو بنویسم یا نه؟
اما امیدوارم با این وبلاگ، قصه عشق افرادی که به صرع مبتلا هستند به پایان نرسد.
خداوندا از عشق امروزمان چیزی باقی بگذار،به اندازه
یک نگاه ،یک لبخند
تابیاد داشته باشیم که روزی هم عشق وجود داشته است.
ویک نصیحت، نصیحت که نه یه راهنمایی کوچیک از این حقیر
اگر روزی دلتان برای کسی تپید قبل از اینکه به او ابراز علاقه کنید بپرسید آیا بیماری خاصی دارد،یا نه؟
نه اینکه اول تپش قلب پیدا کنید سپس او را عاشق کنید بعد پیمان ببندید،و زمانی که طرف مقابل به شما گفت بیماری خاصی دارد(هر بیماری)، تپش قلبتان فراموش وعشق از سرتان بپرد واز همه مهمتر یادتان برود که زمانی عهد وپیمانی همبسته اید.
هرگز نگو که دوست داری اگر حقیقتا?بدان اهمیت نمی دهی
درباره احساسات سخن نگو اگر واقعا وجود ندارد
هرگز دستی را نگیر وقتی قصد شکستن قلبش را داری
هرگز نگوهمیشه وقتی میدانی جدا می شوی
هرگز به چشمانی نگاه نکن وقتی قصد دروغ گفتن داری
هرگز سلامی نده.... وقتی خداحافظی در پیش است
به کسی نگو تنها اوست وقتی در فکرت به دیگری فکر میکنی
و
قلبی را قفل نکن وقتی کلیدش را نداری
امیدوارم که ناراحتتون نکرده باشم. اما حرفی بود که باید زده میشد،شاید به نظر شما بی معنی باشد اما برای کسی که عاشق میشه و .... . بی معنی نیست
نظرات و پیشنهادهای شما عزیزان برای من بسیار مهم می باشد. اگر مشکلی در این وبلاگ دیدید منو ببخشید ،واز شما خواهشمندم مشکل یا مشکلاتم و انتقاداتتون رو برای من ارسال نمائید.
با تشکر رهگذر